سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خوش امدید
 

جلوی قدم اول رو بگیر !!!

کسی که در کامپیوتر یا لب تاپش فیلتر شکن داره ، یعنی قدم اول برای خودارضایی رو برداشته

!


کسی که فیلم های زبان اصلی ( عکس ها یا فیلم های مستهجن یا شوهای تصویری جای خود ! ) در حافظه کامپیوترش داره ، این آدم قدم اول رو برای گناه برداشته

 

!


کسی که در موبایل یا کامپیوتر چت میکنه ، یعنی

 

...


قدم اول برای خودارضایی رو برداشته

 

!


کسی که در برنامه های ماهواره یا همین صدا و سیمای خودمون ، تصاویری که تحریک کننده هست رو بی خیال می بینه ، این آدم قدم اول رو برای گناه برداشته

 

!


کسی که بعد 12 شب ، سرش تو اینترنت موبایل یا کامپیوترش هست ، این آدم با کوچکترین لغزشی امکان به گناه افتادنش وجود داره

 

!


کسی که با جنس مخالفش دوستی داره ، دوستی های خیابانی یا از طریق صحبت تلفنی یا پیامکی ، این آدم زمینه گناه رو برای خودش مهیا کرده

 

!


برادر یا خواهر من ، مطمئن باش اگه قدم اول رو برنداری ، هیچ وقت پایانش خودارضایی نمیشه

 

...


قدم های اول گناه رو از زندگی ات حذف کن ، ترک فوق العاده راحت میشه

 

...


آدمی که از یک گناه کبیره دوری کنه ، مانند کسی می مونه که در مسجدی در حال عزاداری برای امام حسینه

 

...


ترک گناه یعنی همان لبیک یا حسین

 

 

...

کی قراره به خودت بیای؟؟؟؟؟؟؟؟

 

تا حالا چند بار توبه کردی؟؟؟

ده بار، صد بار، بیش تر؟؟؟؟

این چه جور توبه و عهدیه که بعد از چند هفته با دیدن یه صحنه تحریک کننده با بها دادن به یه فکر مزاحم می شکنه؟؟؟

مطمئنی تا حالا توبه کردی؟؟؟؟؟

 

یکی دو روز که از ترکت می گذره خیلی خوشحالی انگیزه پیدا می کنی و شروع می کنی به شمردن روزای پاکیت غافل از اینکه به جاهای سخت و طاقت فرسا ی ترک هم می رسی لحظاتی که باید رو خواسته ی حیوانی وجودت پا بذاری و به اون چیزی که برات ناخوشاینده تن بدی

 

....


شاید بگی واسه منی که چندین ساله شب و روز دارم خودارضایی می کنم ترک کردن به این سادگی ها هم نیست

 

...


کی گفته ترک خودارضایی ساده ست؟؟؟؟

منم می گم سخته...عوامل تحریک کننده زیادن... توو محیط های عمومی مثه خیابون و دانشگاه هم اگه نگاهتو کنترل نکنی ممکنه یه فکر ناجور به ذهنت خطور کنه که نهایتا به خودارضایی منجر بشه

 

....


ولی چاره چیه؟؟؟؟

با ادامه ی خودارضایی همه ی زندگیتو نابود کنی فقط به این خاطر که ترک سخته؟؟؟به این خاطر که عوامل تحریک کننده زیادن؟؟؟

درک اینکه خودارضایی داره نابودت می کنه اونقدر ها هم سخت نیست

 

...


کافیه یه نگاه به حال و روز خودت بندازی و وضع الانتو با چند سال پیش مقایسه کنی

 

 

...


کافیه به کسایی فکر کنی که استعداد و تواناییشون از تو کم تر بود ولی الان به جایی رسیدن که از بالا دارن بهت نگاه می کنن...جایی که حق تو بود

...


خدا به تو سلامتی داده هوش و آیکیو داده توانایی اینو بهت داده که تلاش کنی، درس بخونی، کار کنی و آیندتو بسازی

 

...


این نعمت ها رو به همه نداده خیلی ها هستن که با تریزومی21 (مونگلیسم) به دنیا میان..هستن بچه هایی که در اوج معصومیت سرطان دارن

 

 

...

روز قیامت باید جواب بدی که چرا این استعدادها و توانایی ها رو ضایع کردی؟؟ چرا قدر این نعمت ها رو ندونستی؟؟؟؟

برادر من ، خواهر من کی قراره به خودت بیای؟؟؟؟؟؟

 

 

...

...

ممکنه به جایی برسی که برای تغییر دیگه دیر شده باشه


همه ی جوونیت از بین رفته باشه نه درسی، نه دانشگاهی، نه کاری

 

 

...

تو بمونی و یه عمر حسرت و پشیمونی...هم به خاطر شکست هایی که به خاطر خودارضایی به خودت تحمیل کردی و هم به خاطر روسیاهی پیش نزدیکترین دوستت


 

 

...

دوستی که جواب مهربونی ها و بخشش هاشو با دهن کجی دادی...دوستی که همیشه ازش طلبکار بودی...دوستی که به خاطرش حاضر نشدی روی تمنای خاکی وجودت پا بذاری


بی صبرانه منتظر دیدن نظرت هستم

 


[ پنج شنبه 92/10/5 ] [ 10:30 صبح ] [ الیار ]

گوشیت حتی رادیو هم نداره....
جوابی کوبنده در پاسخ به کسانی که با آیفون شون کلاس میذارن.

 

  

 

کانل سه شما میگیره؟ ماله مارو پارازیت میندازن

 

 

اقا د?روزداشتد?م تبل?غ نگاه م?کرد?م نامردا وسطش ف?لمم نشون دادن!

 

 

حضرت ابراهیم (ع) در طول زندگی پربرکتشان از خوردن کباب محروم بودند، حضرت تا ذغال را می رساندند آتش به اذن خداوند به گلستان تبدیل می گردید.

 

 

تفر?ح سالم پسرا:
تو ?ه جمع پسرونه ناگهان موبا?ل ?ک? زنگ م?خوره
بق?ه آماده م?شن تا هر ش?ر?ن کار?و که بلدن بکنن!
?ک? صدا? دختر در م?اره
?ک? م?گه س?گارا دست توئه؟
و غ?ره که گفتن? ن?ست
اون ?ارو هم که با تلفن حرف م?زنه قرمز م?شه
بق?ه م?خندن..براتون متاسفم

 

 

لذتی که در “کوفت” گفتن مامان هست در “قربونت برم” هیچکس نیست!

 

 

از فرشید امین عزیز که اهنگ نسترن و بعد از نسترن رو خونده خواهش میکنیم اهنگ قبل از نسترن رو هم بخونه که ما کلا در جریان باشیم...

 

 

در بدن انسان 7 میلیون عصب وجود دارد
و بعضیها توانایی این را دارند که روی تک تک این عصبها راه بروند

 

 

و آنگاه خدا بر در بهشت فیلتری گذاشت که فیلتر کنندگان از آن رد نمی شدند
حتی با وی پی ان های مجاز!... که خداوند فیلترکننده ترین فیلترکنندگان است

 

 

به نظرم هرکی تو اتوبوس سرپا باشه و از کسایی که نشستن بدش نیاد مریضه

 

 

یارو پیکان آورده واسه فروش قیمت گذاشته 12 میلیون O-O
گفتم چه خبره؟؟؟ میگه ماشین 5 ساله خوابیده. استارت بزنم ببینی موتورو؟؟؟
گفتم نه بابا بیدارش نکن بنده خدا گناه داره...

 

 

نحوه شلوار جین پوشیدن دخترها:
اول پای چپ
دوم پای راست
و سپس یه تکون و پرش به بالا!

 

 

شمام وقتی پشت کامپیوتر هستین اول صاف میشینین بعد کم کم رو صندلی پهن میشید؟؟؟

 

 

آهنگی که روز قبل امتحان گوش میدادم:
بیخیال فردااا، بیخیال فردااا...:D
آهنگی که بعد امتحان گوش میدادم:
مخور غم گذشته
گذشته ها گذشته
هرگز به غصه خوردن
گذشته برنگشته

 

 

پیشاپیش فرا رسیدن ماه زولبیا و بامیه بیخوابی شبانه گرسنگی روزانه روزشماری ماهانه پرخوری سحرانه افطاری شاهانه و توقع آمرزش سالانه مبارک

 

 

پارتی بودیم... مامورا ریختن تو خونه عکس داریوش به دیوار بود بهش اشاره کرد و گفت:...........از این شهید خجالت بکشین! همه از خنده افتاده بودن کف اتاق

 

 

پراید به عنوان گرانترین تابوت دنیا به ثبت رسید...

 

 

مردی تصمیم گرفت همه گرفتاریاشو به دریا بسپاره
اما هر کاری کرد زنش سوار قایق نشد

 

 

قابل توجه پسر هایی که به پارک دوبل دختر ها میخندند...
فوتبال بازی کردنشون را دیدید؟ آخر خندس

 

 

عروس خانم آیا وکیلم؟!
عروس رفته با دوست پسرش بهم بزنه!!

 

 

بدترین چیز:
اون خنده ی اجباری برای حفظ آبرو بعد از یه زمین خوردن وحشتناکه

 


[ سه شنبه 92/7/2 ] [ 1:46 صبح ] [ الیار ]

 

میخ های روی دیوار

پسر بچه ای بود که اخلاق خوبی نداشت . پدرش جعبه ای میخ به او داد و گفت هربار که عصبانی می شوی باید یک میخ به دیوار بکوبی .

روز اول ، پسر بچه 37 میخ به دیوار کوبید . طی چند هفته بعد 

، همان طور که یاد می گرفت چگونه عصبانیتش را کنترل کند ، تعداد میخ های کوبیده شده به دیوار کمتر می شد . او فهمید که کنترل عصبانیتش آسان تر از کوبیدن میخ ها بر دیوار است ...

بالاخره روزی رسید که پسر بچه دیگر عصبانی نمی شد . او این مسئله را به پدرش گفت و پدر نیز پیشنهاد داد هر بار که می تواند عصبانیتش را کنترل کند ، یکی از میخ ها را از دیوار در آورد .

روز ها گذشت و پسر بچه بالاخره توانست به پدرش بگوید که تمام میخ ها را از دیوار بیرون آورده است . پدر دست پسر بچه را گرفت و به کنار دیوار برد و گفت : « پسرم ! تو کار خوبی انجام دادی و توانستی بر خشم پیروز شوی . اما به سوراخ های دیوار نگاه کن . دیوار دیگر مثل گذشته اش نمی شود . وقتی تو در هنگام عصبانیت حرف هایی می زنی ، آن حرف ها هم چنین آثاری به جای می گذارند . تو می توانی چاقویی در دل انسانی فرو کنی و آن را بیرون آوری . اما هزاران بار عذر خواهی هم فایده ندارد ؛ آن زخم سر جایش است . زخم زبان هم به اندازه زخم چاقو دردناک است .»  جالب بود 

***************************

اصل موضوع را فراموش نکن

 

مرد قوی هیکل ، در چوب بری استخدام شد و تصمیم گرفت خوب کار کند .

روز اول 18 درخت برید . رئیسش به او تبریک گفت و او را به ادامه کار تشویق کرد . روز بعد با انگیزه بیشتری کار کرد ، ولی 15 درخت برید .

روز سوم بیشتر کار کرد ، اما فقط 10 درخت برید . به نظرش آمد که ضعیف شده است . نزدیکش رفت و عذر خواست و گفت : « نمی دانم چرا هر چه بیشتر تلاش می کنم ، درخت کمتری می برم»

رئیس پرسید : «آخرین بار کی تبرت را تیز کردی ؟»

او گفت : «برای این کار وقت نداشتم . تمام مدت مشغول بریدن درختان بودم.»  وااااای

****************************

 

فقر

روزی یک مرد ثروتمند ، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند . آن ها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند .

 

در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید : « نظرت در مورد مسافرت مان چه بود ؟ »

 

پسر پاسخ داد : « عالی بود پدر ! »

 

پدر پرسید : « آیا به زندگی آن ها توجه کردی ؟»

 

پسر پاسخ داد: « فکر می کنم !»

 

پدر پرسید : « چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ »

 

پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت : « فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در حیاط مان فانوس های تزئینی داریم و آن ها ستارگان را دارند . حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آن ها بی انتهاست !»

 

در پایان حرف های پسر ، زبان مرد بند آمده بود . پسر اضافه کرد : « متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعأ چقدر فقیر هستیم !»  آفرین

*******************************


 

 

آن سوی پنجره

در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند . یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند . تخت او در کنار تنها پنجره اتاق بود . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد . آن ها ساعت ها با یکدیگر صحبت می کردند ؛ از همسر ، خانواده ، خانه ، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می زدند .

هر روز بعد از ظهر ، بیماری که تختش کنار پنجره بود ، می نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می دید ، برای هم اتاقیش توصیف می کرد .بیمار دیگر در مدت این یک ساعت ، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون ، روحی تازه می گرفت .

مرد کنار پنجره از پارکی که پنجره رو به آن باز می شد می گفت . این پارک دریاچه زیبایی داشت . مرغابی ها و قو ها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند . درختان کهن منظره زیبایی به آن جا بخشیده بودند و تصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده می شد. مرد دیگر که نمی توانست آن ها را ببیند چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می کرد و احساس زندگی می کرد.

روز ها و هفته ها سپری شد .

یک روز صبح ، پرستاری که برای حمام کردن آن ها آب آورده بود ، جسم بیجان مرد کنار پنجره را دید که در خواب و با کمال آرامش از دنیا رفته بود . پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که آن مرد را از اتاق خارج کنند .

مرد دیگر تقاضا کرد که او را به تخت کنار پنجره منتقل کنند . پرستار این کار را برایش انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد ، اتاق را ترک کرد .

آن مرد به آرامی و با درد بسیار ، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیاندازد . حالا دیگر او می توانست زیبایی های بیرون را با چشمان خودش ببیند .

هنگامی که از پنجره به بیرون نگاه کرد ، در کمال تعجب با یک دیوار بلند آجری مواجه شد

 

×××

 

مرد پرستار را صدا زد و پرسید که چه چیزی هم اتاقیش را وادار می کرده چنین مناظر دل انگیزی را برای او توصیف کند ؟

پرستار پاسخ داد : (( شاید او می خواسته به تو قوت قلب بدهد . چون آن مرد اصلأ نابینا بود و حتی نمی توانست این دیوار را ببیند .))  دلم شکستگریه‌آور

 

 *******************************

ایا این  داستان ها رو پسندیدید ؟؟ باید فکر کرد اگراز اینا بازم می خواهین نظر خود را اعلام کنید ؟؟ خدانگهدار

 

 


[ دوشنبه 92/5/14 ] [ 3:38 صبح ] [ الیار ]
اس ام اس های توپ عاشقانه و دسته اول


فرشته ها وجود دارن اما بعضی وقتا چون بال ندارن ما بهشون میگیم دوست

***************************

کلاس عشق ما دفتر ندارد شراب عاشقی ساغر ندارد بدو گفتم که مجنون تو هستم هنوز آن بی وفا باور ندارد

****************************

هیچگاه نگذار در کوهپایه های عشق کسی دستت را بگیرد که احساس میکنی در ارتفاعات هستی

****************************

صدا کن مرا که صدایت زیباترین نوای عالم است

صدا کن مرا که صدایت قلب شکسته ام را تسکین میدهد

صدا کن مرا تا بدانم که هنوز از یاد نبرده ای مرا

نشسته ام تا شاید صدایم کنی

صدایم کنی ومحبت بی دریقت را نثارم کنی

****************************

آری دوستی دو نیمه دارد نیمی از آن عشقی است که دل تو را بیقرار کرده است و نیمی دیگر آن محبتی است که در دل من می تپد

****************************

 میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند. بعضی ها مثل " ب " برات میمیرند، مثل " د " دوستت دارند، مثل " ع " عا شقت میشوند، مثل " م " منتظر می مونند تا یه روز مثل " ی " یارت بشن.

****************************

 ای دوست به جز عشق تو در سر من هوسی نیست

جز نقش تو بر صفحه ی دل نقش کسی نیست

****************************

 قاب عکستو زدم جای ساعت دیواری

از اون موقع به بعد تو شدی تمومه لحظه هام . . .

****************************

 ادامه مطلب... **>زندگی زیباست زشتی‌های آن تقصیر ماست، در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست! زندگی آب روانی است روان می‌گذرد... آنچه تقدیر من و توست همان می‌گذرد

***************************

گفتی که دنیا را پر از غم دوست داری پس مطمئن هستم مرا هم دوست داری گفتی نمیخواهی ببارم عشق اما شعر غریبی را که گفتم دوست داری

***************************

 حرفهایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد و کتاب هایی نیز هست برای ننوشتن و من اکنون رسیده ام به آغاز چنین کتابی...

***************************

من به دو چیز عشق می ورزم یکی تو و دیگری وجود تو، به دو چیزاعتقاد دارم یکی خدا ودیگری تو، من در این دنیا دو چیز میخواهم یکی تو ودیگری خوشبختی تو

***************************

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی

***************************

گر این مطالب را پسندیدید وبازم از این موراد می خواهید نظرات خودتان را بیان کنید.


[ سه شنبه 92/5/8 ] [ 2:3 صبح ] [ الیار ]
          

.: Weblog Themes By :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 20663